تا توانی دلی بدست آور! یعنی شدنیه؟!
یادش به خیر
بچه دبیرستانی که بودیم، وقتی ظهر ها داشتیم از مدرسه به خونه بر می گشتیم، همه جمع می شدیم پشت یه شیشه اتوبوس(سرویس مدرسه) و برای سرباز های تو برجک دیدبانی و برای عابرینی که تو حال خودشون بودن، برای پسرک هایی که سر کوچه هاشون جمع می شدن، زبون درازی می کردیم! چه کیفی داشت وقتی عکس العمل مردم رو می دیدم؛چه کیفی داشت وقتی دل سرباز بالای برجک دیدبانی رو بدست می آوردیم. چه کیفی داشت وقتی آدم هایی که هیچ همدیگر رو نمی شناختیم برای یه ثانیه زبون درازی کردن، راس ساعت، هر روز میومدن سر خیابون هاشون!