"من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم.
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد.
و صدای سرفه ی روشنی از پشت درخت،
عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ،
چکچک چلچله از سقف بهار.
و صدای صاف، باز و بسته شدن پنجره ی تنهایی.
و صدای پاک، پوست انداختن مبهم عشق،
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح.
من صدای قدم خواهش را می شنوم
و صدای پای قانونی خون را در رگ،
ضربان سحر چاه کبوتر ها،
تپش قلب شب آدینه،
جریان گل میخک در فکر،
شیهه ی پاک حقیقت از دور.
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچه ی شوق.
و صدای باران را، روی پلک تر عشق،
روی موسیقی غمناک بلوغ،
روی آواز انارستان ها.
و صدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب،
پاره پاره شدن کاغذ زیبایی،
پر و خالی شدن کاسه ی غربت از باد."
*سهراب
پی نوشت1: مشکل بر طرف شد.دوباره میتونم به راحتی بنویسم. ممنون از دوستانی که برای حل این مشکل راه حل پیشنهاد دادن:)
بعد نوشت2: خداي من! درست وقتي مشكل برطرف شده بود دوباره قاطي كرد!:(((((((