«رضا آقا» یا «آقا رضا»؛ مسئله این است!

امروز تو راه خونه داشتم به اسم ها و القاب و عناوین آدم ها فکر می کردم که به نکته جالبی(!) رسیدم.

چرا می گیم «علی آقا» و نه «آقا علی»؟ دقت کردید«آقا رضا» می گیم و نه «رضا آقا»؟! وقتی میگم «رضا آقا» انگار خیلی به گوشم آشنا نمیاد! چرا بعضی از اسامی آقایون رو میشه با پس و پیش کردن لفظ آقا (مثل مجید آقا: آقا مجید) ادا کرد؟

اسامی خانم ها انگار همه از یه فرمول تبعیت می کنه (من که واسش مثال نقضی پیدا نکردم)؛ در تمام موارد کلمه خانوم، بعد از اسم آورده میشه: آنیتا خانوم، شراره خانوم و ...

 

تعریف شده در دانشگاه سمنان:"خوابگاه=جایی صرفاَ برای خوابیدن"

مسئولین دانشگاه ما فرموندند که خوابگاه صرفاً جایی است برای خوابیدن. لذا نیاز به هیچگونه امکانات (از کامپیوتر و سرویس های بهداشتی و ...) نخواهیم داشت.

این ترم با هزار مصیبت ما دانشجوهای ترم سه ارشد رو تو پانسیونی اسکان دادند که گویا از اموال شخصی خود رئیس دانشگاه هستش که به خانومی اجاره داده شده.

اتاقم ۱۸ (!) نفره است و دیگه خودتون درک کنید که با این وضعیت شرایط و اوضاع باید چطور باشه.خلاصه بگم خدمتتون که دانشگاه سمنان داره از دانشجوهاش کسب درآمد می کنه.

ایشون و ایشون هم که قبل تر ذکر مصیبت فرمودند.

 

وقتي مامانش، بابا بود!:))

- يه خاطره تعريف كن.

- اون روزها كه بچه بودم. مامانم بابا بود؛ بابامم بابا بود. يه بار رفتم تو حياط. بارون مي اومد. مامانم     

  اومد بغلم كرد!

- مگه ميشه مامان، بابا بشه؟

- آره ميشه؛ به سختي!

 

محمد امين-3 ساله

 

پي نوشت: خاطره رو داشتيد؟!:))

 

افسرده مي شويم!

گاهي اوقات زندگي سخت ميشه و گاهي آسان. يك دوره غمگينم و دوره اي  شاد. اين روز ها از اون روز هاست كه خسته ام؛ نه به خاطر سختي ها و رنج ها و ... . مشكل اينجاست كه درست نميدونم به خاطر چي غمگينم و مضطرب. تها چيزي كه مي دونم اينه كه كم طاقت شده ام، ديگه اون مريم صبور هميشگي نيستم. كي فكرش رو مي كرد من اينقدر تغيير كنم؟ هنوز خودم هم باورم نميشه!

وقتي دچارش ميشي، راه درماني براش پيدا نميشه. لبخند مضحك و خنده تصنعي، فقط و فقط جزئي از يه نقاب مسخره است كه تو اين برهه به چهره مي زنم. زندگي ام شده مجموعه اي از دويدن ها و تلاش ها و تشويش ها كه اتفاقاً راه به جايي هم نبرده ام!

 من هنوز درگير اين هستم كه راز آفرينش چيه؟ چرا اين راه لعنتي كه توش افتادم، تمام شدني نيست؟ تا كي مي خوام همينطور مبهوت برم جلو؟ اصلا تا كجا مي خوام پيش برم؟ كي مي خوام نتيجه بگيرم؟ چرا...؟! كي...؟!

كجا....؟!

راز- انرژي جذب - دنيايي كه به كام ماست – غول چراغ جادو – سفارش – درخواست و ... ؟!

 پي نوشت: ترم جديد از هفته آينده شروع ميشه. اين ترم بايد مدت بيشتري از خانواده دور باشم. پارسال خيلي خوش خوشانم بود كه فقط يه شب دور از خانه بودم. دو ترم آينده بايد تمام توانم رو به كار ببرم تا پرو‍ژه ام به ثمر برسه؛ نميتونم چند ماه بيشتر دوري از خانه و بلاتكليفي رو تحمل كنم.